سلام

نسیمهای خنک پاییز زداینده غمهایتان باد

 قبلا که دلت میگرفت دلتنگ میشدی چیزی اذیتت میکرد میرفتی خونه همسایه یا دوست یا خواهرت و کمی درد دل میکردی اگر درمانی پیدا نمیکردی حداقل خالی میشدی تا اینکه اینکار از مد رفت و مردم با کلماتی مثل انرژی منفی تلقین مثبت و تکرار کلمات زیبا یا نوشتن جملات امیدبخش آشنا شدن و بعداز اون اگر از درد و رنج هم دق میکردن ازشون میپرسیدی چطوری میگفت عالی!!...من به تازگی چیزهای عجیبی در اطرافم میبینم دیگه نه کسی درد دل میکنه و نه جملات مثبت تحویل میده یه حس کرختی بی حسی مردم رو گرفته چیزی مثل سکوت همراه با بغض و این دردناکه و این یعنی ناامیدی مطلق و این یعنی شک..شک به همه چیز شک به انسانیت آدمیت و استغفرالله ...ما انسانیم با تمام خواسته ها و نیازهای یک انسان اگر غیر این بود از تبار بشر نبودیم آنوقت شاید میشدیم فرشته ما نمیتوانیم تا ابد پند و نصیحت بخورد فرزندانمان دهیم.نمیتوانیم وعده وعید به نافشان ببندیم آنها از جنس آدمند خواسته دارند نیاز دارند ..خواسته هایشان شیطانی نیست نیازهایشان اهریمنی نیست اصولیترین و کوچنکترین خواسته یک انسان است ..نیاز به آزادی و شادی و امیدددددد

 پی نوشت1.عجب صبری خدا دارد!

پی نوشت2

اگر لازم بود که برای دیدن ذره ایی امید در چشمانت جان بدهم به بزرگی خدا دریغ نمیکردم ای هموطن جوان من

همینطوری نوشت:3

دیدی که سخت نیست

 تنها بدون من

دیدی که صبح میشود

 شبها بدون من

این نبض زندگی

بی وقفه میزند

فرقی نمیکند

با من ...بدون من

دیروز گرچه سخت

امروز هم گذشت

طوری نمیشود

 تنها بدون من

....دوستتان دارم